با پول می شود
می توان قلب خرید، ولی عشق را نه.
چارلز چاپلین
بعدن نوشت : همه چی آرومه ولی من هنوز خوشحال نیستم
گویی یا ای دوستان دوره هجران سپر شد
دست حق افتاد و غم صاحب سفر شد
غم به تنهایی نصیب آن دو یار تک سفر بود
تا که آخر یار تنها با دوستدار همسفر شد
زن درویشی به نام رابعه بود . در کتاب مقدسی که عادت داشت بخواند خطی را حذف کرد . هیچکس از کتاب مقدس خطی حذف نکرده است زیرا چه کسی می تواند کتاب مقدس را بهبود ببخشد ؟
درویش دیگری آمد با رابعه بماند . او کتاب را خواند و گفت : رابعه ، کسی کتاب مقدس ات را خراب کرده است ! آن نا مقدس شده است ، یک خط از آن حذف شده است . چه کسی آن را حذف کرده ؟
رابعه گفت : من آن را حذف کرده ام .
درویش شوکه شد . گفت : تو این خط را حذف کرده ای ؟
متن این بود : از شیطان متنفر باش .
---
از وبلاگ یک فجان چای
پ.ن : می نویسم تا یادم باشد. فقط عاشق باشم.