ای خورشید شرقی من
دیریست که تو را در آستانه خالی در ندیده ام
آه که من منتظرم
چشم به منظره ای دارم .
شاید که نسیم
لااقل باز
عطر طلوع تو را بر من
باز آرد
...
شاید چون شبه!گرچه شب تازیک استدل قوی دار سحر نزدیک است!
چقدر متن و تصویر به هم میادامید نا امیدمون به همین نسیمیه که هر از گاهی عطری با خودش بیاره... خیلی قشنگ نوشتی
مرسی.ممنونم از لطفتون
واقعا منم همین احساس رو دارماین عشق که می میرد .... تو را ... تو را ... از من می گیرد ....
سلام من غم نویسم
شاید چون شبه!
گرچه شب تازیک است
دل قوی دار سحر نزدیک است!
چقدر متن و تصویر به هم میاد
امید نا امیدمون به همین نسیمیه که هر از گاهی عطری با خودش بیاره... خیلی قشنگ نوشتی
مرسی.
ممنونم از لطفتون
واقعا منم همین احساس رو دارم
این عشق که می میرد ....
تو را ...
تو را ...
از من می گیرد ....
سلام من غم نویسم