وقتی دیگر نبود
وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمیتوانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن
سلام
ممنون که به کلبه کوچک من سر زدی
و شاید دیر یاد گرفتیم
پایان تپش های آخر قلب شکسته
زیبا تر از تکرار درد است
و شقاق را کاشتم چرا که باور نداشتم پایان تلخ
زیبا تر از تلخی بی پایان است
من با اجازتون شما رو لینک کردم
پست شما هم زیباست...
ممنون که حضورتون رو به من نشون دادید.
گاهی چه زود دیر می شود...!!!
سلام
تشکر