...

...

آه خسته شدم ..

بیا در روحم بنشین ای من، بازیِ امروز تمام شد.

می خواهم شب را خودم باشم.


تو بمان ای من

میترسم بیرون که بیایی، سودای دیگر کنی..


امروز و هر روز را تنها می روم،


تو بمان تا هر شب میزبان خستگی بازیگریم باشی...






نظرات 2 + ارسال نظر
مهسا چهارشنبه 9 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 02:45 ب.ظ

من حرف تو:

سلام ..من اومدم...خسته و کوفته هنو نرسیدم ولی چیزی نموده....
نتیجش معلوم نی
هرچی باشه پاش هستم.
...
و ای ماه من....گفتی تا نگاه کنی من نگاهت گرده ام~
چشم هایم را دوخته ام به دامانت
پس کجایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی..

مهسا یکشنبه 13 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:10 ق.ظ http://www.fekkreajib.blogsky.com

من جان!
بیا کمی در دل کنیم ...چه آزارت داده این چنین که میروی و دیر بر میگردی؟
من جان!
باز همان قصه سرد تنهایی؟؟؟؟
میفهمم

میروم برایت چای میریزم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد