آه خسته شدم ..
بیا در روحم بنشین ای من، بازیِ امروز تمام شد.
می خواهم شب را خودم باشم.
تو بمان ای من
میترسم بیرون که بیایی، سودای دیگر کنی..
امروز و هر روز را تنها می روم،
تو بمان تا هر شب میزبان خستگی بازیگریم باشی...
من حرف تو:سلام ..من اومدم...خسته و کوفته هنو نرسیدم ولی چیزی نموده....نتیجش معلوم نیهرچی باشه پاش هستم....و ای ماه من....گفتی تا نگاه کنی من نگاهت گرده ام~چشم هایم را دوخته ام به دامانتپس کجایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی..
من جان!بیا کمی در دل کنیم ...چه آزارت داده این چنین که میروی و دیر بر میگردی؟من جان!باز همان قصه سرد تنهایی؟؟؟؟میفهمممیروم برایت چای میریزم ...
من حرف تو:
سلام ..من اومدم...خسته و کوفته هنو نرسیدم ولی چیزی نموده....
نتیجش معلوم نی
هرچی باشه پاش هستم.
...
و ای ماه من....گفتی تا نگاه کنی من نگاهت گرده ام~
چشم هایم را دوخته ام به دامانت
پس کجایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی..
من جان!
بیا کمی در دل کنیم ...چه آزارت داده این چنین که میروی و دیر بر میگردی؟
من جان!
باز همان قصه سرد تنهایی؟؟؟؟
میفهمم
میروم برایت چای میریزم ...