تا حالا فکر کردی که
چرا وقتی تنها می شیم ارزش با هم بودن رو می فهمیم ؟
چرا وقتی پول نداریم فکر خریدن گل از دخترک سر چهار راه می افتیم ؟
چرا وقتی یکی میمیره یاد مرگ می افتیم ؟
چرا وقتی پدر و مادر می شیم قدر اونها رو می فهمیم ؟
چرا وقتی مریض می شیم تازه یاد سلامتی می افتیم ؟
چرا وقتی زندانی می شیم یاد آزادی می افتیم ؟
چرا وقتی از هم دور می شیم قدر نزدیک بودن و می دونیم ؟
چرا وقتی فرصتی رو از دست میدیم قدر لحظه ها رو می دونیم ؟
چرا وقتی ... ؟
..........
Love me when i less deserves it, because it's then when i need it.
وقتی کمتر لایق عشق هستم ، به من عشق بورز ، چون من آن زمان محتاج ترم.
..........
اگر دوباره به زندگی را شروع کنم
اینبار
بیشتر از همیشه عاشق می شوم
بیشتر از قبل اشتباه می کنم
بیشتر از قبل سفر می کنم
بیشتر از قبل می خندم
بیشتر از قبل گریه می کنم
بیشتر از قبل همه را شاد می کنم
بیشتر از قبل می رقصم
بیشتر از قبل خدا را شکر می گویم
و تنها
کمتر از قبل کسی را می آزارم
اما حیف که هرگز نمیتونیم به اون بیشترا برسیم.
شروعی دوباره برای آغازی دوباره هیچ وقت فرا نمیرسد..!!!
چقدر یاداوری این حرفا لازمه. روزی هزار بار...
بله
بله
بله
قدر نمی دانستم سلامتی را تا آن شب پر از کابوس فرا رسید.
و قدر ندانستم هرگز روزهای رفته را... و ندانستم آینده یعنی همین روزهایی که رفت و این که دهه ی بیستم زندگی کوتاه ترین دهه ی عمر است.
یاد من باشد کاری نکنم
که به قانون زمین بربخورد
یاد من باشد تنها هستم
ماه بالای سر تنهایی است...
babate nazare zibat mamnoonam