و او گفت : شما می خواهید از راز مرگ سر در آورید. اما این راز را چگونه پیدا می کنید ، مگر آنکه او را در دل زندگی بجوید ؟ 

بوم که چشمان شب گیرش در روز کور است ، دروازه دل خود را به زدگی باز کنید .  

زیرا که زندگی و مرگ یک چیزند ، 

چنانکه رودخاه ها و دریاها همه یک چیزند . دانش خاموش شما از هستی آن سو تر در ژرفای امیدها و آرزو هاتان خوابیده است ; و همان گونه که دانه در زیر برف خواب می بیند ، دل شما در رویایی بهار سیر می کند .  

به رویا ها اعتماد کنید زیرا که دروازه عبدیت در آن است .