...

...

مُردَم


وقتی بجای رسیدن چاره ای دیگر کردی




فکری برای نرسیدن....









نگاه کرد 

سرش رو بالا گرفت و نگاه کرد 

 

با کی حرف می زد ؟ 

 

صداش رو نمی شنیدم 

 

اما با دستش یه جوری بازی می کرد که انگار داره چیزی رو میبینه. 

 

خوشحال شدم. 

 

گفتم نکنه چشماش خوب شده باشه ؟ 

 

به سمت نگاهش رفتم. 

 

آسمون بود. آخه تو آسمون چی بود ؟ کی بود ؟

بارش

می بارد،

به زمین خشک که مـــــی نگری،  می بارد

به لبخند خشکیده که می نگری،  می بارد

به خورشــــــــــــید که می نگری، می بارد


ابر چشمانت بارانی ست


سبک شده ای، پر می کشی،


پر که کشیدی، خورشـــــــــــــــــید هم می بارد